داستان كوتاه يك گام هرچند كوچك
داستان كوتاه يك گام هرچند كوچك

مصدفردي در كنار ساحل دورافتاده اي قدم ميزد. مردي را در فاصله دور مي بيند كه مدام خم ميشود و چيزي را از روي زمين بر ميدارد و توي اقيانوس پرت ميكند. نزديك تر مي شود، ميبيند مردي بومي صدفهايي را كه به ساحل ميافتد در آب مياندازد.

مصدفردي در كنار ساحل دورافتاده اي قدم ميزد. مردي را در فاصله دور مي بيند كه مدام خم ميشود و چيزي را از روي زمين بر ميدارد و توي اقيانوس پرت ميكند. نزديك تر مي شود، ميبيند مردي بومي صدفهايي را كه به ساحل ميافتد در آب مياندازد.
براي ديدن ادامه مطلب داستان كوتاه يك گام هرچند كوچك اينجا را كليك كنيد
برچسب: ،
امتیاز:
بازدید: